معنی حسحسه حسحسه (تَشْ) تشکّی. نالیدن، توجع، اندوه نمودن، بخشودن، انداختن بر آتش تا بپزد. چنانکه گوشت را. (منتهی الارب) ، رفتن تمام مال لغت نامه دهخدا