جدول جو
جدول جو

معنی حساد

حساد
(حُسْ سا)
جمع واژۀ حاسد. (غیاث). جمع واژۀ حسود. (دهار). حاسدان. حسودان. رشگنان. حسدورزان:
حساد تو را در دل و در پشت شکست است
جز پشت و دل حاسد مپسند شکسته.
سوزنی.
نظام کارها گسسته شد و شماتت حساد وتجاسر اضداد به اظهار رسید. (ترجمه تاریخ یمینی)
لغت نامه دهخدا