جدول جو
جدول جو

معنی حزم

حزم
(اِذْ)
استوار کردن، استوار بستن. (منتهی الارب) ، استوار کردن تنگ بر ستور، تنگ بر ستور بستن. (تاج المصادر بیهقی). تنگ بربستن اسب را. تنگ ستور بستن. (غیاث). استوار کردن تنگ بر ستور. (مهذب الاسماء) ، فراهم آوردن کار خویش را، تباه کردن و بریدن و کم کردن. (تاج المصادر بیهقی). کم کردن و بریدن. (زوزنی) ، از راه بگشتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی)
به گلودرماندن چیزی. (منتهی الارب). در سینه ماندن چیزی
لغت نامه دهخدا