معنی حز حز (حَ ز ز) رخنه و بریدگی در چیزی. فرجه. ج، حزوز، نزد اطباء تفرق اتّصالی در وسط عضله بعرض. جدا ساختن پیوندیست که در وسط عضله میباشد از طریق پهنا. (بحر الجواهر) ، رخنۀ کمان. (مهذب الاسماء) ، وقت. هنگام، زمین مغاک، مرد زشت کلام. مرد درشت کلام لغت نامه دهخدا