جدول جو
جدول جو

معنی حز

حز
(تَ شَنْ نُ)
بریدن. بریدن سر یا اندامی دیگر. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). قطع. بریدن گیاه و موی و مثل آن، خراشیدن. خراش دادن، رخنه در چیزی افکندن. رخنه در چوب افکندن. (تاج المصادر بیهقی) ، افزون شدن در شرف و کرم، اندازه کردن. فرض و تقدیر کردن
لغت نامه دهخدا