جدول جو
جدول جو

معنی حرس

حرس
(تَ یَ)
حراست. حرز. نگاهداری. محافظه. نگهبانی کردن. (غیاث) : دیگر که خود رفتی (یعنی یعقوب بن لیث) بیشتر به جاسوسی و حرس داشتن اندر سفرها. (تاریخ سیستان)، دزدیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا