معنی حرج حرج (تَ شَغْ بُ) حرج چیزی بر کسی، حرام شدن آن بر وی، حرج عین در چیزی، خیره شدن چشم در چیزی، حرج صدر، تنگ شدن. تنگ آمدن سینه لغت نامه دهخدا