جدول جو
جدول جو

معنی حراب

حراب
(حِ)
جمع واژۀ حربه. (منتهی الارب) :
راهی بریده ام که درختان او ز خار
همچون مبارزانی بودند باحراب.
مسعودسعد.
ارباب آن حراب و ضراب راه گریز و پرهیز گرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی ص 355). زوابل صعاد از مناهل اکباد سیراب میکردند و به مناصل حراب مفاصل حراب فرومیگشودند. (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی ص 227) ، جمع واژۀ حرب، به معنی کارزار. (غیاث)
لغت نامه دهخدا