معنی حجا حجا (حَ) کرانه و سوی چیزی. ج، احجاء، قبه های آب که از باران پدید آید. کوپله. حباب. نفاخات. (بحر الجواهر). سوار آب، خوانندگی و ترنم که به آهستگی کنند. حجاء. (منتهی الارب). زمزمۀ مجوس. زمزمۀ گبرکان. تحجی، ناحیت. ج، احجاء. (قطر المحیط) لغت نامه دهخدا