درشت و سطبر گردیدن. غلیظ و سطبر شدن چیزی، دانه بستن انگور و شیره. (دبس) (منتهی الارب). جوشیدن دوشاب، حثر العسل، دانه بست انگبین تا فاسد گردد، ثره دمیدن بر پوست، آبله دمیدن در پوست. آبلۀ سرخ برآمدن در چشم. دانۀ سرخ برجستن در چشم یاآماسیدن پلک از رمد. تورک سرخ افتادن در چشم، یعنی دانۀ سرخ در آن پدید آمدن یا آماسیدن پلک از رمد، فراخ و وسیع گشتن چیزی. (منتهی الارب)