جدول جو
جدول جو

معنی حبه

حبه
(حَبْ بَ)
ابن بعکک، مکنی به ابوسنابل قرشی عامری. ابن عبدالبر و ابوموسی او را در عداد صحابه شمرده اند. رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 250 و الاصابه ج 1 ص 136 و ج 2 ص 693 و ابوالسنابل و بعکک در همین لغت نامه شود. وی در موقع فتح مکه اسلام آورد. (قاموس الاعلام ترکی)
ابن خالد. برادر سوأبن خالد خزاعی. ابن عبدالبر و ابن منده و ابونعیم او را در عداد صحابه شمرده اند. (تنقیح المقال ج 1 ص 250 و 251). عسقلانی گوید: ساکن کوفه بود. ابن ماجه حدیث او آورده. رجوع به الاصابه ج 1 ص 318 و الاستیعاب ج 1 ص 134 شود
ابن حابس تمیمی. ابن ابی عاصم او را چنین یاد کرده و روایتی از او از پیغمبر نقل کرده. ولیکن صحیح حیّه است. (الاصابه ج 2 ص 74). رجوع به حبه بن عابس شود
ابن عابس. برخی او را در عداد صحابه شمرند و برخی حیّه آورده اند. مجهول است. (تنقیح المقال ج 1 ص 250). رجوع به حبه بن حابس شود
لغت نامه دهخدا