جدول جو
جدول جو

معنی حبک

حبک
(تَ سْ)
تیز دادن. گوزیدن، حبک در بیع، رد کردن آن، حبک ثوب، نیکو بافتن جامه را. نیک بافتن. (تاج المصادر بیهقی) ، بستن، استوار و نیکو کردن هر چیزی. استوار کردن. (مهذب الاسماء) (تاج المصادر بیهقی) ، گردن زدن، بریدن. بریدن گردن. رجوع به ذیل قوامیس دزی ج 1 ص 246 شود
لغت نامه دهخدا