معنی حبر حبر (تَ) حبره. حبور. شاد شدن. شادمانی. شاد کردن. شادمانه کردن. (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن جرجانی). آراستن سخن و جامه و جز آن، نیکو کردن، سیاهی یعنی مرکب کردن در دوات، باقی ماندن نشان ضرب لغت نامه دهخدا