جدول جو
جدول جو

معنی حامض

حامض
(مِ)
سلیمان بن محمد بن احمد بغدادی نحوی وراق، مکنی به ابوموسی. یکی از ائمۀ نحویین کوفه. وی از ابوالعباس ثعلب علم آموخت و جانشین او شد. و ابوعمرو زاهد معروف به غلام ثعلب و ابوجعفر اصفهانی برزویه از وی روایت کنند. و ابوعلی نقار کتاب ادغام فراء را بر وی قرائت کرد، و به وی گفت: چنان بیان را خلاصه کنی که در هیچ کس دیگر این قدرت را نیافته ام، وی گفت این نتیجۀ چهل سال مصاحبت ابوالعباس است. ابوالحسن بن هارون گوید که ابوموسی حامض در بیان و علم عربیت و شعر یگانه است. وی جامع میان دو مذهب کوفی و بصری بود لیکن نسبت به کوفیان تعصب میورزید، و چون تندخوی بود به لقب حامض (ترش) ملقب گردید. و در خلافت مقتدر عباسی در 23 یا 24 ذیحجۀ سال 305 هجری قمری وفات یافت. او راست: خلق الانسان. السبق و النصال. المختصر فی النحو. کتاب النبات. کتاب الوحوش و جز آن. (معجم الادباء ج 4 ص 254). و سمعانی غریب الحدیث را نیز بدو نسبت داده است. (سمعانی ورق 152 الف). ابن ندیم گوید: ابوموسی سلیمان بن محمد الحامض بن احمد الحامض وراق، از اصحاب ثعلب و از خواص او و از علمای نحو و لغت است و مذهب بصریان دارد. و خطی خوش داشت. از اوست: کتاب خلق الانسان. کتاب النبات. کتاب الوحوش. کتاب مختصر در نحو - انتهی. و رجوع به معجم الادباء ج 3 ص 58 و تاریخ بغداد ج 9 ص 61 و روضات ص 321 شود
احمد بن عبدالله بن عبدالصمد بن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب هاشمی، مکنی به ابوالعبر. و او را حمدون حامض نیز گویند. رجوع به معجم الادباء ج 6 ص 271 و ابن ندیم ص 217 و ابوالعبر هاشمی شود
لغت نامه دهخدا