جدول جو
جدول جو

معنی چش

چش
(زَ)
مخفف چه اش. چه آنرا.
- هرچش، هرچه آنرا. هرچه ورا. هرچه او را:
چو هرچش ببایست شد ساخته
وز آن ساخته گشت پرداخته.
فردوسی.
ز پیغام هرچش بدل بود نیز
بگفتار بر نامه بفزود نیز.
فردوسی.
از این همه بستاند بجمله هرچش داد
چنانکه بازستد هرچه داده بودآنرا.
ناصرخسرو.
- هرآنچش، هرآنچه او را. هرآن چیز که او را:
بفرمود تا پهلوان سپاه
بخواهد هرآنچش بباید ز شاه.
فردوسی.
نه آن تواست ای برادر در او
هرآنچش گمان میبری کان تست.
ناصرخسرو.
، (ادات استفهام + ضمیر) چش است، بمعنی چیست او را، و به گمان فقیر مؤلف مخفف ’چه شی’ ای ’چه چیز’ است. (آنندراج). چش است، کلمه فعل بطور استفهام، یعنی چیست او را. (ناظم الاطباء) :
زاهد بخدا بگو می ناب چش است
می خوردن شام و گشت مهتاب چش است
از گندم وقف زشت تر چیزی نیست
چون نان حرام میخوری آب چش است.
اشرف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا