آواز صدا کردن گرز و مانند آن باشد بسبب زدن آن بر جایی. (برهان) (آنندراج). آواز و صدای چرنگ کردن. (ناظم الاطباء). صدا برآمدن از گرز و امثال آن، هنگام بکار بردنش در نبرد. جرنگیدن: چرنگیدن گرزۀ گاوچهر تو گفتی همی سنگ بارد سپهر. فردوسی. ز آواز اسبان و بانگ سران چرنگیدن گرزهای گران. فردوسی. رجوع به چرنگ شود. ، صداکردن زنگ و درای. آواز برخاستن از جرس و درای و نظایر آنها: ز بس نالۀ کوس با کره نای چرنگیدن زنگ و هندی درای. فردوسی. به ابر اندرآمد دم کره نای چرنگیدن گرز و هندی درای. فردوسی. رجوع به چرنگ شود