منسوب به چرس. آنکه چرس کشد. معتاد به چرس. آنکس که عادت به کشیدن چرس دارد. رفیق بنگی. آنکه معتاد به کشیدن چرس است: هر چرسیی چه داند بر رشته بندبازی این رمز دنبه داند در وقت جان گدازی. بسحاق اطعمه (از انجمن آرا). رجوع به چرس و چرس کشیدن شود، کنایه از شخص گیج و منگ. کنایه از شخص بی هوش و بی حواس. کنایه از شخص خواب آلوده و چرت زننده