غلۀ از کاه جداکرده و پاک شده را گویند، (برهان)، خرمن از کاه پاک کرده شده، (آنندراج)، خرمن کوفته را گویند، (اوبهی)، ظاهرا خرمن، مطلق خرمن، توده غله یا هر چیز دیگر، انبار، صیره: از زمین دل من چاش ثنا برگیری ز آنکه تخم کرم و احسان کشتن دانی، سوزنی، بر روی زمین ز کشت احسانت از خرمن ماه بگذرد چاش، سوزنی، مور بر دانه بدان لرزان شود که ز خرمنهای خوش اعمی بود میکشد آن دانه ها با حرص و بیم که نمی بیند چنان چاش کریم، مولوی، گر بهر دم نت بهار و خرمیست هم چو چاش گل تنت انبار چیست، مولوی، بی سبب مر بحر را بشکافتند بی زراعت چاش گندم یافتند، مولوی، و رجوع به چاچ شود