معنی ثوب ثوب (تَ) ثؤوب. ثوبان. بازگشتن بعد از رفتن، گرد آمدن مردم، گرد آمدن آب بعد از آنکه رفته بود، پر آب گردیدن حوض و ظرف و مانند آن یا قریب به پری رسیدن، سرزنش کردن کسی را بر کار بد، جامه کشیدن از بیمار، فربه شدن بعد از لاغری مرض لغت نامه دهخدا