جدول جو
جدول جو

معنی تلفع

تلفع
(تَ حَبْ بُ)
جامه در خود پیچیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جامه بخود پیچیدن مرد و پوشیده شدن درخت به برگ. (از اقرب الموارد) ، برگ فروگرفتن درخت را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، جامه در سر کشیدن زن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، لحاف ساختن زن گلیم را. (از اقرب الموارد) ، زبانه زدن آتش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). حدیث:ثم یرجعن متلفعات بمروطهن ما یعرفن من العکس ای متجللات باکسیتهن. (اقرب الموارد) ، فروگرفتن پیری مرد را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به شر درآمیخته شدن کارزار و فراگرفتن همه را چنانکه هیچ کس از آن نرهد. (از اقرب الموارد) ، فروگرفتن قوم لشکردشمن و قتل عام کردن آنان را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا