بر روی افکندن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). بر زمین زدن کسی را یا برگردن و روی افکندن او را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فروخوابانیدن ناقه را، متهم کردن کسی را به امر زشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، انداختن چیزی را در دست کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تضرع. (از اقرب الموارد) ، ریختن و افتادن و ساقط شدن، خوی برآوردن پیشانی کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، فروهشتن رسن در چاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)