به تکلف فصاحت کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تشدق در کلام، سخن بی معنی گفتن. (از اقرب الموارد) ، بانگ از انگشتان بیاوردن. (تاج المصادر بیهقی). از انگشتان بانگ برآوردن به خمانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، به انگشت زدن برگ گل را تا پاره گردد و آواز دهد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). به کف دست زدن برگ گل که بر دست دیگر است تا پاره شود و آواز دهد. (از اقرب الموارد) ، سرخ کردن چرم را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کج کردن نوک موزه را یا زدن نوک آن. (از اقرب الموارد)