معنی تف
- تف (تُف ف)
- چرک ناخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یا اتباع اف ّ است. ج، تففه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گویند تفاً لک، یعنی دور بادی و پلید بادی. (از اقرب الموارد) ، آنچه بماند از طعام در دندان. ج، اتفاف، تفوف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
