تضلال. (اقرب الموارد). بی راه خواندن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). منسوب کردن کسی را به ضلالت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بیراه گردانیدن. (دهار). ضایع گردانیدن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). و رجوع به تضلال شود، گمراهی: الم یجعل کیدهم فی تضلیل. (قرآن 105 / 2) ، آیا نگردانید حیلۀ ایشان را در گمراهی. (تفسیر ابوالفتوح ج 10 ص 375)