جدول جو
جدول جو

معنی تصفق

تصفق
(تِ)
دودله شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تردد. (اقرب الموارد) ، پیش آمدن و متعرض شدن کار را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، برگردیدن ناقه بر شکم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). پشت بر شکم گردیدن ناقه هنگام زاییدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا