هویدا گفتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (مجمل اللغه). آشکار گفتن. (دهار). گشاده و روشن گفتن، خلاف تعریض. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خالص و روشن گفتن. (آنندراج) : وحسن از اینها همه گفته است، چه بتعریض و چه بتصریح. (جهانگشای جوینی). وقت وقت بتعریض و گه گاه بتصریح چنان فرانمودی. (جهانگشای جوینی) ، هویدا کردن. (زوزنی). پیدا و آشکار کردن کار را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، هویدا شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). پیدا و آشکار شدن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). لازم و متعدی است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ظاهر و آشکار کردن چیزی را که در دل داشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آشکار کردن حق، لازم و متعدی است. (از اقرب الموارد) ، ویژه شدن شراب پس از کف انداختن. (تاج المصادر بیهقی). رفتن کفک شراب و روشن و پاکیزه شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رفتن کفک شراب. (از اقرب الموارد) ، خطا کردن تیرانداز و نرسیدن تیر او به هدف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نیک سخت شدن سال قحط و صریح و خالص گردیدن در شدت و تنگی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)