- تصریح
- هویدا گفتن، آشکار گفتن
معنی تصریح - جستجوی لغت در جدول جو
- تصریح
- آشکار ساختن، سخنی را صریح بیان کردن، امر یا مطلبی را فاش و روشن کردن
- تصریح ((تَ))
- روشن گفتن، آشکار ساختن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آشکارا بی پرده آشکار آشکارا. یا تصریحا و تلویحا. آشکار و سربسته
درست کردن
باز شکافی، کالبدشناسی
نیک بیان کردن و نیک هویدا کردن، آشکار شدن
درازسازی
رها کردن، رهانیدن زن
پهن کردن چیزی
برگردانیدن
قافیه آوردن در مصرع اول بیت
اندک کردن، کم کردن عطا
راستداشت، درست کردن صحیح کردن غلطهای نوشته ای را درست کردن، کتابی را که ناسخان در آن تصرف کرده اند طبق قواعد بصورت اصل - یا نزدیک بدان - در آوردن، غلط گیری، جمع تصحیحات
دیدار بامدادی، نوشاندن در بامداد
گیاخشکاندن سبزی خشک کردن
شاد کردن، خوشی و عیش و تماشا و تفرج و گشت و بازی
فروتنی نمودن
اندوهاندن اندوهگین کردن
خستن
شادمانی کردن، شادمانی و خوشی
صرف کردن فعل، مشتق ساختن کلمه ای از کلمۀ دیگر، علم صرف و اشتقاق کلمات، برگردانیدن، تغییر دادن
گشودن و آشکار ساختن چیزی، بیان کردن و شرح دادن مطلب، شرحه شرحه کردن، قطعه قطعه کردن، از هم جدا کردن، در پزشکی علمی که دربارۀ ساختمان بدن و چگونگی اعضا و ارتباط آن ها با هم بحث می کند، کالبدشناسی، در پزشکی کالبدشکافی، کالبدگشایی
رها کردن، یله کردن، گسیل کردن، رها کردن ستور برای چرا، طلاق دادن زن، گشودن و شانه زدن و فروهشتن موی
اغلاط نوشته یا کتابی را گرفتن و آن را بی غلط کردن، صحیح کردن، درست کردن
در بدیع آوردن قافیه در مصراع اول ابیات غزل یا قصیده بعد از بیت اول مانند این شعر، برای مثال صبر کن ای دل که صبر، سیرت اهل صفاست / چارۀ عشق احتمال، شرط محبت وفاست ی مالک رد و قبول، هرچه کند پادشاست / گر بزند حاکم است، ور بنوازد رواست ی گرچه بخواند هنوز، دست جزع بر دعاست / ورچه براند هنوز، روی امید از قفاست (سعدی۲ - ۳۳۱)
Correction, Rectification
исправление
Korrektur, Richtigstellung