جدول جو
جدول جو

معنی تزند

تزند
(اِ سِ)
تنگ آمدن به جواب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). عاجز شدن از جواب. (از المنجد) : سألته مسئله فتزند، ای فتعسرالجواب علیه. (المنجد) ، تنگ شدن سینه. (ازمتن اللغه). گرفتار شدن در امری و (به تنگ آمدن) و تنگ سینه شدن. (اقرب الموارد) (از المنجد) ، خشم گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تغضب. (اقرب الموارد) (المنجد). خشم گرفتن و بهم سائیدن دندانها چنانکه آواز برآید. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا