معنی تروی - لغت نامه دهخدا
معنی تروی
- تروی
(اِ حِ) - سیراب شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). سیراب شدن و تازه گردیدن درخت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سیراب شدن درخت. (از المنجد). سیراب شدن و تازه گردیدن مرد یا درخت. (از اقرب الموارد) ، اندیشیدن در کار، معتدل و سطبر و درشت گردیدن بندی مرد یقال: تروت مفاصله اذا اعتدلت و غلظت، بازگفتن سخن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به ترویه شود
لغت نامه دهخدا