جدول جو
جدول جو

معنی تروی - جستجوی لغت در جدول جو

تروی
(تْ رُ)
پایتخت قدیمی شامپانی و مرکز کنونی ایالت اوب است که بر کنار سن و 158 هزارگزی جنوب شرقی پاریس واقع است و 68900 تن سکنه دارد کلیسای بزرگ سن پیر و سن پل که درقرنهای 13- 17 میلادی ساخته شده است در این شهر واقعاست و نیز کلیساهای سن مادلین و سن ژان و سن اوربن که متعلق بقرن 13 میلادی است در این شهر قرار دارد. این شهر یکی از مراکز صنعتی و فلاحتی است در سال 1420 میلادی در این شهر قراردادی امضا گردید که نیابت سلطنت هانری پنجم پادشاه انگلستان در فرانسه شناخته شد و در سال 1429 میلادی ژاندارک قهرمان ملی فرانسه این شهر را از اشغال خارجیان رها ساخت. رجوع به مادۀ بعد شود
ولایتی است در شامپانی (ایالت کنونی اوب) که شهر تروی سابق الذکر درآن واقع است. این ولایت دارای 16 بخش و 254 بلوک است و 175400 تن سکنه دارد. و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
تروی
(اِ حِ)
سیراب شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). سیراب شدن و تازه گردیدن درخت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سیراب شدن درخت. (از المنجد). سیراب شدن و تازه گردیدن مرد یا درخت. (از اقرب الموارد) ، اندیشیدن در کار، معتدل و سطبر و درشت گردیدن بندی مرد یقال: تروت مفاصله اذا اعتدلت و غلظت، بازگفتن سخن را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به ترویه شود
لغت نامه دهخدا
تروی
سیراب شدن، تفکر و تامل
تصویری از تروی
تصویر تروی
فرهنگ لغت هوشیار
تروی
((تَ رَ وّ))
اندیشه کردن، تأمل کردن در امری
تصویری از تروی
تصویر تروی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترقی
تصویر ترقی
بر شدن، بالا رفتن، بلند شدن، به درجۀ بلند رسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترجی
تصویر ترجی
امیدوار شدن، امید داشتن
فرهنگ فارسی عمید
(تِ رَ)
ده کوچکی است از دهستان اسفندقه در خبش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت که در 115 هزارگزی جنوب ساردوئیه و ده هزارگزی شمال راه فرعی جیرفت به بافت واقع است و سه تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(اِ حِ)
ماست گردانیدن (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). جغرات ساختن شیر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، عاجز و مانده گردانیدن، مست کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترعی
تصویر ترعی
چریدن ستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تروب
تصویر تروب
مستمند و فقیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترنی
تصویر ترنی
چشم دوزی چشم ناگیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقی
تصویر ترقی
بلند شدن، پیشرفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترغی
تصویر ترغی
ترکی گنجشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثوی
تصویر تثوی
مهمان کسی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترضی
تصویر ترضی
خشنودی کسی را خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
کیفیت چیز ترش حموضت، کلیه مواد غذایی که مزه ترش دارند و مقداری از اسید های مختلف در ترکیبشان وجود دارد. ترشیها را بعنوان چاشنی غذا بکار میبرند، اسید، جمع ترشیها. ترشیجات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسی
تصویر ترسی
سپرسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تروج
تصویر تروج
روایی یافتن، گرد چیزی گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبوی
تصویر تبوی
نکاح کردن، فرود آمدن و مقیم شدن در آن، جا دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تروپ
تصویر تروپ
فرانسوی دسته گروه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترور
تصویر ترور
بریده شدن و بریدن چیزی را، ساقط شدن دست، هراس و ترس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تروح
تصویر تروح
شبانگاه رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تروخ
تصویر تروخ
در گل و لای افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تروز
تصویر تروز
سخت شدن، غلیظ و سخت شدن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تروس
تصویر تروس
جمع ترس، سپرها رئیس شدن، مهتر گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تروع
تصویر تروع
ترسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تروغ
تصویر تروغ
خرغلت، تردستی، زبانبازی
فرهنگ لغت هوشیار
امید مندی، امید داشتن امید داشتن امیدوار بودن، امیدواری، جمع ترجیحت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تردی
تصویر تردی
چو خاپوشی (چوخا ردا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترای
تصویر ترای
در آئینه دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربی
تصویر تربی
پروریدن پرورش یافتن پروردن، پرورش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحوی
تصویر تحوی
گردش گرد شدن گردکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بروی
تصویر بروی
حاجب، ابروی، ابرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترور
تصویر ترور
((تِ رُ))
هراس، هراس افکندن، ایجاد وحشت کردن، کشتن ناگهانی یک فرد بدون آن که فرد مورد نظر فرصتی برای دفاع یا مقابله داشته باشد، شخصیت با دروغ و جوسازی شخصیت اجتماعی کسی را زیر سوال بردن و وجهه اجتماعی او را مخدوش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترقی
تصویر ترقی
پیشرفت
فرهنگ واژه فارسی سره