جدول جو
جدول جو

معنی تدبر

تدبر
(اِ تِ)
به اندیشه از پی کاری فراشدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). بیندیشیدن. (دهار). پس کار اندیشیدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). اندیشه کردن و حقیقت چیزی دریافتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) .به عاقبت کار نگریستن و تفکر کردن در آن. (از المنجد) (از اقرب الموارد). تبصر و تأمل و تفهم در امری. (از اقرب الموارد) : اءفلایتدبرون القرآن و لو کان من عند غیراﷲ لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً. (قرآن 82/4). اءفلم یدّبّروا القول ام جاءهم ما لم یأت آباءهم الاولین. (قرآن 68/23). و اصل یدّبّروا، یتدبّروا است. (اقرب الموارد). عبارتست از نگریستن در پایان کارها و این نزدیک به تفکر است الا اینکه تفکر تصرف قلب است با نگریستن در دلیل و تدبر تصرف آنست با نگریستن در عواقب. (از تعریفات جرجانی) :...او را پیش خواند و فرمود که پس از تأمل بسیار و استخارت و تدبر و مشاورت، ترا به مهمی بزرگ اختیار کردیم. (کلیله و دمنه). شیر... پس از... تدبر... او (گاو) را مکان اعتماد داد. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا