جدول جو
جدول جو

معنی تخماق

تخماق
(تُ)
میخ کوب و آن چوبی باشد که بدان میخهای خیمه کوبند. این لفظ ترکی است. (غیاث اللغات از مصطلحات و لغات ترکی). صحیح بهر دو قاف (تقماق) ، افزار چوبی که بر سر میخ زنند تا میخ در زمین خوب فرورود و استوار باشد. (آنندراج از بهار عجم). مأخوذ از ترکی، میخکوب و کرتک. (ناظم الاطباء). اصل کلمه دقماق ترکی است. چوبی یا سنگی بر دستۀ چوبین استوار کرده که بدان گچ کوبند. کلوخ کوب. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا