جدول جو
جدول جو

معنی تخم

تخم
(اِ)
تخمه زده گردیدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). اصل آن وخم است بمعنی تخمه شدن. یقال: تخم الرجل و تخم تخماً از باب دوم و چهارم، بمعنی اتخام است. (از شرح قاموس ترکی). دزی در ذیل قوامیس عرب آرد: موجب تخمه یا سؤهضم شدن. (دزی ج 1 ص 142) ، تعیین حدود زمین یا راهی. (دزی ایضاً)
لغت نامه دهخدا