جدول جو
جدول جو

معنی تخلیق

تخلیق
(اِ)
به خلوق اندودن. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی). طلا کردن کسی را به بوی خوش و زعفران. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). معطر گردانیدن چیزی را به بوی خوش. (اقرب الموارد) (المنجد) ، تمام خلق گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). تمام خلق کردن. (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). تمام خلقت گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، هموار و برابر کردن تیر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نرم گردانیدن تیر را. (اقرب الموارد) (المنجد). نسو کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) ، برابر کردن چوب را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا