مائل کردن درختی بر انگور تا از آفتاب در پناه باشد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). قرار دادن درختی بر انگور تاآفتاب بر آن نتابد. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، خوار کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). تصغیر چیزی. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، زدن کسی را بی مبالغه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط) : اذا ضربت فلاتحمط، ای فبالغ فی الضرب لان التحمیط لایؤدّب. (اقرب الموارد)