معنی تحترش تحترش (اِ) گردآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فراهم آمدن قوم. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، تحترشوا علیه فلم یدرکوه، شتافتند بر وی تا بگیر آورند او را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا