به گچ کردن. (تاج المصادر بیهقی). به گچ کردن بناء. (زوزنی). به گچ اندودن بناء را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از قطر المحیط) ، پر کردن آوند را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) ، ظاهر شدن آنچه اول از درخت ظاهر می شود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : جصص الشجر، بدا اول مایخرج. (قطر المحیط). جصص العنقود، هم بالخروج. (اقرب الموارد) ، حمله آوردن بر دشمن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، چشم باز کردن سگ بچۀ نوزاده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)