معنی تبن
- تبن (اِ)
- زیرک شدن. (تاج المصادربیهقی) (از اقرب الموارد). زیرک و باریک بین شدن در امور. (از قطر المحیط). زیرک و باریک بین و ریزکار گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به تبانه شود
کاه دادن کسی را. (تاج المصادر بیهقی). کاه دادن ستور را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
