جدول جو
جدول جو

معنی تبطل

تبطل
(اِ)
شجاع و دلیر گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تشجع. (اقرب الموارد) ، بطالت دوست شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تداول باطل: تبطلوا بینهم، ای تداولوا الباطل، یعنی گرفتند باطل را نوبت بنوبت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا