جدول جو
جدول جو

معنی تازش

تازش
(زِ)
قطره زدن. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) ، تاختن و تک و پوی کردن باشد. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). دویدن. (غیاث اللغات). اسم مصدر تازیدن است. (فرهنگ نظام). محمدمعین در حاشیۀ برهان آرد: پهلوی ’تاچشن’ از تاز+ ش (اسم مصدر) :
که اندام و مه تازش و چرخ گرد
زمین کوب ودریابر و ره نورد.
اسدی (از فرهنگ نظام).
ببازی ز تازش ناستاد باز
شد آن گوی چون مهره، او مهره باز.
اسدی.
دمان شد سنان بر همه کرد راست
خروشید کاین گرد و تازش چراست.
اسدی.
از این تازش آگه نبد پهلوان
چو شد آگه آشفته شد بر گوان.
اسدی.
بیک تازش، از باد تک درگذاشت
دو گوشش گرفت و معلق بداشت.
اسدی.
تراست اکنون بر کوه پیچش تنّین
چنانکه بودت در بحر تازش تمساح.
مسعودسعد (دیوان چ رشید یاسمی ص 78).
تازش او بحرص چون صرصر
گردش او بطبع چون دردور.
مسعودسعد (ایضاً ص 267)
لغت نامه دهخدا