جدول جو
جدول جو

معنی تابیده

تابیده
(دَ / دِ)
پیچیده. (آنندراج). تافته، درخشیده. تابان شده. نوری تابیده، کژشده. مورب شده: چشم او کمی تابیده است، گرم و سوزان شده: تنور تابیده است. گلخن تابیده است. رجوع بتافتن، تافته، تاب و تابیده شود
لغت نامه دهخدا