جدول جو
جدول جو

معنی تابخورد

تابخورد
(خوَرْ / خُرْ)
تابخورده. پیچیده. مجعد:
همچو زلف نیکوان خردساله تابخورد
همچو عهد دوستان سالخورده استوار.
فرخی
لغت نامه دهخدا