جدول جو
جدول جو

معنی پیرای

پیرای
امر) امر از پیراستن،
زینت دهنده باشد که سرتراش و باغبان است چه کسی که شاخهای زیادتی درخت راببرد او را بستان پیرا گویند، (برهان)، پیراینده،
پرداختن و مستعد کردن، (برهان)،
- اورنگ پیرای:
برستم رکابی روان کرده رخش
هم اورنگ پیرای و هم تاج بخش،
نظامی،
- چمن پیرای:
ز اصل برگذرد شاخ و سایه دار شود
ز یکدگر چو جدا کردشان چمن پیرای،
سپاهانی (از شرفنامه)،
- بستان پیرای:
برده رضوان ببهشت از پی پیوسته گری
در تو هر فضله که انداخته بستان پیرای،
انوری،
پوست پیرای، پوستین پیرای و جز آنها، رجوع به پیراستن شود
لغت نامه دهخدا