دارندۀ پهلو، چرب پهلو، که بکسان و نزدیکان و چاکران خود نعمت و مال رساند. که نوکران او از او بسیار منتفعشوند. منفعت رسان. (برهان). سودرسان. نافع. کریم و جوانمرد. (آنندراج) : آقائی پهلودار، که نفع او بچاکران و نزدیکان برسد. که بزیردستان خود فوائد بسیار رساند. که چاکران بسبب کمکهای وی غنی شوند: روزگاریست ز ابنای زمان غیر سخن هیچکس را نشنیدم که بود پهلودار. ظهوری. و این شعر برای معنی ذیل نیز شاهد تواند بود. - سخن پهلودار، گوشه دار. که گزندگی و دشنامی در ضمن داشته باشد. (برهان). سخن که زیاده از یک محمل داشته باشد و میان دو کس نفاق اندازد. (آنندراج). کلامی متضمن معنایی تند و گزنده: گر گشایی در چمن بندقبا گاه خرام بشنوی از لاله و گل حرف پهلودار سرد. اسیر. - عیش پهلودار، ثابت و پایدار. (آنندراج) : غم بسی را کرده صاحب دستگاه پشت کس بر عیش پهلودار نیست. ظهوری