جدول جو
جدول جو

معنی پوشی

پوشی
جامه ای که از آن عمامه و شال کمر میکرده اند:
قاری، مصنفات تو بر پوشی و برک
هر جا رفوگران هنرور نوشته اند،
نظام قاری (دیوان البسه)،
دارم بسی ز ریشه پوشی خیالها
یابم ز عقد طرۀ دستار حالها،
نظام قاری (دیوان البسه)،
این سرکشی که در سر پوشی مصری است
کی دست کوتهم بمیانش کمر شود،
نظام قاری (دیوان البسه)،
نشان پوشی و نقش علم نخواهد ماند
نماند بندقی و ریشه هم نخواهد ماند،
نظام قاری (دیوان البسه)،
میان شدّه و معجر خصومتی افتاد
چنانکه پوشی و دستار را مقالات است،
نظام قاری (دیوان البسه)،
تا چند کنی پوش ز پوشی کسان
از جامۀ عاریت نشاید برخورد،
نظام قاری (دیوان البسه)،
بخشد کهن آنکش نوپوشی ثمین باشد
یک نکته از این دفتر گفتیم و همین باشد،
نظام قاری (دیوان البسه)،
بس که بر کوه و کمر سر زده پوشی میان
هیچ واقف نشد از معنی پشمین شلوار،
نظام قاری (دیوان البسه)
لغت نامه دهخدا