معنی پروزن پروزن (پَرْ وَ زَ) پرویزن. پرویز. پریزن. پریز. آردبیز. غربال، هرچیز پرسوراخ و شبکه دار: چرخ پنداری بخواهد بیختن زان همی پوشد لباس پروزن. ناصرخسرو. و رجوع به پرویزن شود لغت نامه دهخدا