معنی پرشدن پرشدن (وَبْ وَبَ) مملو گشتن. امتلاء. ملاء: سرچشمه شاید گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گذشتن به پیل. سعدی. ، بسیار شدن: پشه چو پر شد بزند پیل را با همه تندی و صلابت که اوست. سعدی. - پر شدن آوند، تمذّج. - پر شدن شکم، اندراع. اکتظاظ لغت نامه دهخدا