معنی پرانیدن پرانیدن (گِ رِ کَدَ) مطایره. (زوزنی) تطییر. اطاره. (تاج المصادر بیهقی). پراندن. پرواز دادن. استطاره. تذریه، کنایه از تعریف کردن. (برهان) (فرهنگ رشیدی) : کهن ژندۀ خویش را می پرانم. ظهوری (از فرهنگ رشیدی). ، انداختن. پرتاب کردن لغت نامه دهخدا