معنی پاد پاد پاس، نگاهبان، پاسبان، پائیدن، دوام، ثبات، (برهان)، سامان و دارندگی، بزرگ و عمده، (برهان)، و باز صاحب برهان گوید پادشاه مرکب از این کلمه و شاه است، تخت، اورنگ، (برهان)، پات، سریر، شستن و پاک کردن، (جهانگیری) لغت نامه دهخدا