- پاد
- نگاهبان، پاسبان
معنی پاد - جستجوی لغت در جدول جو
- پاد
- مخالف، ضد
- پاد
- ضد، پسوند متصل به واژه به معنای مخالف مثلاً پادتن، پادزهر
تخت، اورنگ
- پاد
- پات، تخت، سریر
- پاد
- پیشوندی که معنای ضد و مخالف را می رساند مانند، پادزهر
- پاد
- پسوندی که معنای دارنده و نگهبان را می رساند مانند، آذرپاد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لاتینی کشیش
چراگاه
دونده باپا پاکار پاکار، کسی که در مشاغل مختلف پی فرمانهای متعدد میرود چون پا دو مغازه پادو نانوایی، در حمامهای قدیم کسی که پس از ورود مشتری کفش ویرا زیر سکو میگذاشت و لنگی برای او پهن میکرد و لنگ دیگر بدو میداد تا ببندد و داخل حمام گرم شود
گله، رمه، گلۀ گاو و خر، برای مثال ماده گاوان پاده اش هر یک / شاه پرور بود چو برمایون (فرالاوی - شاعران بی دیوان - ۴۱) ، چراگاه، چوب دستی ستبر
گماشته، کسی که پی فرمان ها می رود
شاگرد دکان یا کارگاه که در پی کارهای مختلف سرپایی فرستاده می شود، خانه شاگرد، کسی که برای انجام دادن کاری دوندگی کند
میوه های کرم خورده که پای درخت میافتد مقابل دستچین
کسی که نام او را در سیاهه سربازان بنیچه دهات مینوشتند در صورتیکه بجای خود کس دیگری را بخدمت سربازی اعزام میکرد ماهانه ای باو می پرداخت (قاجاریه)
دراز بودن پا، تجاوز از حد خود (قس. دست درازی)، نوعی نان شیرینی مشبک معادل کف پایی
مرغی ماهیخوار دارای پرهای سرخ کم رنگ و پاهای دراز و منقار خمیده که در کنار آبها و باتلاقها بسر میبرد و بیشتر در مصر دیده شود
لغزیدن سکندری خوردن شکوخیدن، ور شکست شدن
آن قسمت از دامن که بزمین نزدیکتر است
دامی که از موی دم اسب درست میکنند و بر راه پرندگان مینهند تله دام، پرنده ای که نزدیک دام می بندند تا پرندگان دیگر بهوای او در دام افتند خروهه ملواح
پادافراه
مکافات کار بد مجازات مقابل پاداش نیک
پاداش یا روز پاداشن. قیامت روز جزا
پاداش (و این جزا و پاداش بیداد کارانست) (تفسیر ابوالفتوح چاپ قدیم ج 2 ص 137)
جزا دادن مکافات
آنکه پاداش دهد مکافات کننده جزا دهنده
پاداش دهنده جزا دهنده جزا دهنده مکافات دهنده
جزا دادن مکافات
جزا، مکافات، سزا، قرض، اجر، ثواب، اجرت، مزد، عوض
آسی که باغ پا بکار اندازند مقابل دستاس
استقامت پا برجایی، اعتبار